یه کلمه ی ۴ حرفی که معنی وجود میده.
لذت آفرینی میکنه حتی یه مدت قبل از تکرار بروزش.
همه ی آدما ازش سهم دارن و خیلی ها مثه من این سهمو دوس دارن. اونقدی که دوس دارن بزرگش کنن و دوس ندارن بزرگ شن..
تو هف سالگی با یه کیف کوچولوه زرد کادوی بابام به درک مناسبتی زمان وقوعم پی بردم و از اون به بعد بیشتره کادوها حتی تا همین چن ساله پیش لوازم تحریرمدرسه بود.
و جای بخیه روی دوتا شصت پاهام کاملن اتفاقی تو همچین روزی با یکسال فاصله جاخوش کرده.
تمایل به قید شدن در بند چیزی که فقط زمان شده تو صفحه ی تقویم و داره چرخ میزنه با بازیگوشی بین چندشنبه ها و اینار ۱شنبه..
فردا سی آگوست:8شهریور:9رمضان
۲۲ساله میشم...
حوری فرشته مهربان آمد روی زمین با یه شمع کوچولو دنبال کبربت بود کبربت از تو جیب پدر کش رفت حالا شمع روشنش وهی تو کوچه ها دنبال دست ها پیرزنی می گرده که شمع بش داده حالا حوری ما دیگه خیلی بزرگه شده اینقدر که خیلی وقتها الکی دلش تنگ می شه برای یه جای خیلی دور یه جای که دیگه نمی شه برگشت یه جای آبی وبا لباس توتوری کوتاه بعضی وقته ها توی پنجره وحجره دکوری خونه پدبزرگ دنبال یه پسر بچه کچل می گردد که یه دوچرخه داشت که تایرش رنگ رنگی بود .
خیلی درد دارم وسورتم زرده شده حوری فرشته بزرگ با دستای کوچک مهربونش خاهر بزرگ بود وشکل درد را تقسم برسان
تو مال من شدی جز کم کسان منی تو سرمایه منی وخوشحالم دارای من همه چیز من وهمسایه من در تخت کنار با رد رد نفس درد ها از تن در می بره
مبارک آمدنت بر من وتمامه ذرات زمین
تو بهشتی برای حوری
گن جیشککه نارنجی خاب من.
حوری کوچولوی من ی دنیا معذرت !! فراموش کردم روز تولد بت سربزنم منو عفو کن فرشته آسمون من
http://pnuba.ac.ir/news.php?id=313