-
عیدی وبلاگی
چهارشنبه 4 فروردین 1389 05:38
به دعوت فاطمه ی گن جیشککی به بازی دعوت شدم عیدی اول : آپ وبی که این افتخارو داره که بیشتر سالای عمرشو مثه یه خرس خابیده. عیدی دوم: ما برا خودمون قانونای عجیبی داشتیم مثلا هرسال نوروز که میشد یه سفره عیدی جداگونه داشتیم که به همت پولای عیدیمونو کش رفتن از سفره های عیدی خونه هامون دست و پاش میکردیم.همیشه هم خونه ی ما...
-
تکرار روزی که بعد از نه ماه من شدن تو این دنیا پیاده شدم.
شنبه 7 شهریور 1388 13:42
یه کلمه ی ۴ حرفی که معنی وجود میده. لذت آفرینی میکنه حتی یه مدت قبل از تکرار بروزش. همه ی آدما ازش سهم دارن و خیلی ها مثه من این سهمو دوس دارن. اونقدی که دوس دارن بزرگش کنن و دوس ندارن بزرگ شن.. تو هف سالگی با یه کیف کوچولوه زرد کادوی بابام به درک مناسبتی زمان وقوعم پی بردم و از اون به بعد بیشتره کادوها حتی تا همین چن...
-
قانون-انسان-پل الوار
سهشنبه 30 تیر 1388 11:57
انصاف از انگور، شراب از زغال، آتش از بوسه، انسان می آفرینند این قانون شیرین آدم هاست به رغم فقر به رغم جنگ به رغم خوف مرگ خود را وارسته می دارند این قانون دشوار انسان هاست آب را به نور رویا را به واقعیت دشمنی را به دوستی بدل می کنند این قانون پر شور انسان هاست قانونی کهنه ، قانونی نو که به سوی کمال می رود از ژرفای دل...
-
تفسیر یه اتفاق
سهشنبه 16 تیر 1388 15:13
بوی مداد تراشخورده میدمد در من،قلم زدن در آنچه اسم دارد. پراز جنبشی بی سکون در لوای دادخواهی. توی گودی چشمهایم چند قلوهای بی شباهت زاییده شدند.
-
پاسخ به شبهات
چهارشنبه 10 تیر 1388 14:51
معادله ی معلول بنا به علت معلومی بی مجهول طرح شده بود. دنبال چی می گردی ؟! پاسخ منتفی شد دیگه.
-
زبان شد قفل شده ای مسخ
سهشنبه 26 خرداد 1388 09:41
خیره خیره به بایدهای که با درد شدند ممنوع ! دست و پا زدن با زمان در کنکاشی برای تضاد،تزویر،ریا.. بازیه وحشتانهای دیده بودم در سریالهای دنباله داره قابهای مخفی این چند شبها.. راستی قبل ترها جای دیگه هم! بگمانم سنگ داشتند........... خواب بودم کاش ! نشانه شدم که با ایستادن ب ه شود روزی ... له شُدگی با فرودی سخت از زره...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 12 اردیبهشت 1387 14:53
بدون عنوان....
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 17 فروردین 1385 19:06
خانه ات سرد است خورشیدی در پاکت می گذارم و برایت پست می کنم ستاره کوچکی در کلمه ای بگذار و به اسمانم روانه کن بسیار تاریکم.... خودت که می بینی
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 15 مرداد 1384 12:14
سلام خوب نیستم اصلا تنهام خیلی تنها یه حاله عجیبی که خودمم نمی دونم چیه ؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!! باورم نمی شه !!!!!! تا چن ساله دیگه چقدر ..........
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 13 مرداد 1384 19:11
اینم از کنکور اگه ما شانس داشتیم ای ای ای ای دیگه حسسه هیچ چی نیس هیچ چ.................................................ی
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 8 مرداد 1384 09:45
سلام اولین چیزی یه که وقتی آدما به هم می رسن از روی علاقه یا ناچاری یا شایدم کمبوده حرف به هم می زنن
-
مادر دی
سهشنبه 4 مرداد 1384 19:55
روز مامان مبارک مامانم روزت مبارک الهی قربونت برم فدات شم
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 3 مرداد 1384 08:57
جنبش لبهام حرف نمیشه....
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 1 مرداد 1384 11:55
دل پاکی داره . آینده ای خوبی در انتظارشه و... خیلی چیزای دیگه که یادم رفته ...... یعنی واقعا اینطوری ام ؟ نمی دونم امیدوارم دوسته خوبی برای دوستام باشم خدایا کمکم کن میدونم الان صدامو می شنوی حتی می دونی چی می خوام بگم به خاطر همه ی اون چیزای که بهم دادی ممنونم
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 تیر 1384 17:22
وقتی این شکلو نیگا می کنی یاده چی میافتی ؟؟؟؟ بذار من بگم ... نه نمی گم خودت بگو هر چی می خوای بگی بلند بگو منم بشنوم اه اه من که اونجا نیستم پس همین جور که بلند بلند می گی بنویس تا منم بشنوم همین پائین کلیک کن به همین راحتی
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 تیر 1384 16:28
زندگی شاید خاب باشه..
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 تیر 1384 12:55
صدای من لای دستام گیر کرده!!!!!
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 15 تیر 1384 16:59
سکوت!!!!
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 14 تیر 1384 20:16
بازم سلام خوبین خوشین سر کیفین سر دماغین ای ای ای اصلا حرفم نمی یاد ای ای ای ای
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 14 تیر 1384 11:39
آخی وبلاگم واقعا سوت و کور بوده پسوردم یادم رفته بود...
-
هیشکی هیچی نگه (سکوتش قشنگه مگه نه)
یکشنبه 12 تیر 1384 19:20
یه حرفایی هست یه احساساتی هست که نمی شود به کسی فهماند نمی شود گفت آدم را مسخره می کنند!!!!!!!!!!! صادق هدایت